فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
مَ.ن - اقلیم ِ احساس

شمارس معکوس . . .

پنج شنبه 91/1/17

 

 

 

از این بالا ، پایین را نگاه میکنم..

و

شمارش معکوس برای آن چه که نباید . . .

.

.

.

من از افتادن می ترسم.. .  .   .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست

غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست

 

*رهی معیری*

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن1: حداقل چشمانت را نبند..

پ.ن2:کمی مانده به اردیبهشت..کاش کمی زودتر...

 

 

 


+ 7:27 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر

خاطرات . . .

شنبه 90/12/20

 

پرده را کنار می کشم ...

نور مستقیم روی صورتش را دوست ندارد..اما هیچ نمی گوید..

می دانم بیدار است..ولی خودش را به خواب زده..

که نشان دهد نمی بیند..

مرا . . .

بغضم را . . .

اشک حلقه شده در چشمانم را . . .

دارم بیرون را نگاه می کنم ...

برف و برف و برف..

کمی آفتاب کم جان..

گرما . . . ؟!

- چرا انقد هوا گرمه؟

جوابم را نمی دهد..

صورتم را به شیشه می چسبانم

خنکای شیشه دلم را می لرزاند..

ماشین همینطور می رود و خاطرات می آیند . . .

به بعضی هاشان که می رسم سرم را تکان می دهم

که شاید از یادم بروند..

اما

انگار نه انگار..

ــــــــــــــــــــــــــــــ

صدایت دارد گوشم را کر می کند..

خنده هایت  . . .

داد زدن هایت . . .

دچار توهم شده ام انگار.. تو که اینجا نیستی!

ــــــــــــــــــــــــــــــ

به خاطراتم فکر میکنم..

تلخ . . .

شیرین . . .

تلخ . . .

تلخ . . .

تلخ . . .

- پاشو بریم رسیدیم..

سریع از ماشین پیاده می شوم..

بی توجه به بقیه .. کمی آن طرف تر.. کنار در ورودی

یک مشت برف روی صورتم می گذارم..

دلم خنک می شود..اما

خاطرات دست بردار نیستند....

باید مرورگر خیالم را عوض کنم..نه شاید..

باید دنبال تمشک بگردم..

+ شاید خیالم پاک شد از هرچه خیال تو ست در آن . . .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن1:گوشه ای از دلواپسیهای قلم دلتنگم..

پ.ن2:همیشه می گفتی قهوه بدون شکر دوست نداری..پس دیگرپستهایم را نخوان!

پ.ن3:روی تمشک کلیک کنید ..


+ 6:19 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر

دلم . . .

یکشنبه 90/12/7

 

 

دیگر هیچ چیز آرامم نمی کند...حتی باران ...

آخرین باری که بارید فقط نگاهش کردم ... خیلی بی تفاوت ...

چه ساده شکستم عهد و پیمان بینمان را ... باهم بودن ... تا همیشه ی باقی ...

دارم نیست می شوم انگار ...

هراس هرگز نبودن به رشته های امیدم چنگ می زند!

روبه روی ضریح معجزه ی امید ایستاده ام و بودن را تکدی می کنم ...

این روزها پرم . . .

پر از درد . . .

پر از نا امیدی . . .

پر از خنده های تلخ  . . .

دلم یک فنجان امید می خواهد با طعم  ِحرف های ِ تـــــــــــــــــــــــــــو . . .

دلم یک فنجان آرامش می خواهد با طعم  ِنگاه  ِپاک  ِکودکانه . . .

دلم یک فنجان خنده می خواهد با طعم آب نبات چوبی های دوران کودکیم!

دلم میخواهد انقدر شیرین و از ته دل بخندم که طعمش دلم را بزند ...

دلم یک فنجان زندگی می خواهد ...

 از جنس رنگین کمان ...

خسته ام از این زندگی ِ شطرنجی

گاهی سیاه . . .

گاهی سفید . . .

دلم بودن می خواهد و دیگر هیچ . . . !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ. ن1:خدایا می دونم هوامو داری ... میشه کمی بیشتر داشته باشی ؟ فقط کمی . . .

پ.ن2:دلواپسیهای قلم دلتنگم نگذاشت که ننویسم ...

پ.ن3: . . .



+ 3:22 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما