فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
ماه ِ حسود - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ماه ِ حسود

پنج شنبه 91/10/28

 

دنبال یک نفر می گشتم برای بازی کردن

بدون ِ اینکه دنبالش بروم خودش داوطلب شد

اولش دوست نداشتم با او بازی کنم

زیادی دلسوز و مهربان بود

فکر می کردم می خواهد با مهربانی هایش لج ِ مرا در بیاورد

اما بعد ...

از رفتارش خوشم آمد

تازه فهمیده بودم یکی دیگر هم می تواند از من لجباز تر باشد

هوایم را داشت

همیشه مواظب بود

تا مبادا اتفاقی هر چند کوچک برایم بیفتد

همه جا پا به پای من می آمد

طوری که خودم هم تعجب می کردم

.

.

.

دلم عجیب برایش تنگ شده بود

داشتم حساب می کردم چند وقتی ست که ندیدمش ..

.

.

از پیچ ِ کوچه که می پیچم

تنها ، شنیدن ِ صدای ِ پخخخخخخخخخخ گفتنت!

چشمانم را می بندم

فکر می کنم

ممکن است خودش باشد

یا باز هم خیال؟

داری صدایم می زنی

فکر کرده ای ترسیده اَم؟

چشمانم را که باز می کنم

نگران ، رو به رویم ایستاده ای ...

عطر ِ لبخندت را می پاشی توی صورتم

جان می گیرم انگار ...

عجیب غافلگیر شده اَم از حضورت ...

 


توی کوچه پس کوچه های شهر ...

قدم می زنیم

شانه به شانه

معلوم است چقدر از دیدنم ذوق کرده ای

و

مَ.ن هم!

زل زده ای به حرف زدنم

به قول ِ خودت

یاد گرفته اَم حرف بزنم

صدایم را به گوش ِ دلت برسانم

 

می خندم به تمام ِ حرفهایت

به چشم ِ تو خنده هایم هم بزرگ شده

یک غروب ِ سرد

زیر ِ آسمان ِ این شهر

یک جاده ی ِ بی پایان

صدای ِ به هم خوردن ِ دندان هایم را که می شنوی

شال ِ گردنت را می دهی به دستم!

با اصرار می گیرم

عطرش همان عطر ِ همیشگی ست

حرفهایت جدی می شود کم کم

داری از گذشته حرف می زنی

و از ...

اشک هایم را پنهان می کنم بین ِ تار و پود ِ شال ِ گردنت

حرف می زنی

از همه جا

بیشتر از مَ.ن

دیگر هق هق امانم را بریده

سکوت کرده ای و نگران نگاهم می کنی

و مَ.ن زل زده اَم به زمین ِ زیر ِ پایم

آرام که می شوم

می گویم:

دیگر پاهایم توان ِ قدم زدن ندارند

می نشینیم روی یک نیمکت ِ چوبی

و ماه هم درست بالای ِ سر ِ ما

تا تو هستی ماه را می خواهم چکار!

دوباره شروع می کنی به حرف زدن

صدایت دلم را عجیب می لرزاند

مثل ِ همیشه . . .!

قطرات ِ اشک را که روی گونه هایت می بینم

دستم را می گیرم به دسته ی نیمکت

انگار که بخواهم جلوی ِ چرخیدن ِ زمین را بگیرم

ماه ِ بالای سرمان

زل زده به اشک های ِ ما

اشک ِ گوشه ی ِ چشمش می چکد روی دستم

باز هم حسودی اَش شده

خدا بخیر کند امشب ِ آسمان را ...

 

 

+ عکاس: مهدیه

 

 




+ 3:48 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما