فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
ترک ِ دل ِ انار - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترک ِ دل ِ انار

سه شنبه 91/10/5

 

 

از اولش هم همه چیز تقصیر ِ مَ.ن بود

می دانم دیگر ...

اینکه اول زخم هایم را نشانت بدهم و بعد تو ...

همه چیز زیر ِ سر ِنمکدان ِ کنار ِ دستت بود

.

.

نمک ریختی روی زخم هایی که خودت روزی مرهمشان بودی

با همان نمکدانی که انار های کاسه گل ِ سرخ را نمک می زدی

حالا دیگر همه چیز تمام شده!

مَ.ن مانده ام و هیچ!

دیگر چشمانم دست های خودم را هم نمی بیند

دیگر نمی توانم بی رحمی هایت را ببینم

می بینی؟

.

.

.

یادت نیست دست هایت به پوست ِ انار حساسیت داشت

و

مَ.ن می نشستم با حوصله برایت انار دانه می کردم

منتی نیست

حقت بود

تمام ِ آن خوبی ها حقت بود

حواسم بود مبادا دانه اناری ترک بردارد

مبادا دانه ای را با فشار ِ دست هایم لِه نکنم

یادت نیست

تو خیلی چیزها یادت نمی آید

خیلی زود درگیر ِ فراموشی شدی

خیلی زود ...

بمیرد برایت همان غزل ِ شعرهایت . . .

.

.

انارها را دانه دانه می کردم توی کاسه کوچک ِ گل ِ سرخ

تو نمک می زدی ...

تو ...

یادت نیست یک بار اناری از دستم افتاد

دل ِ انار ترک برداشت

و

خون ِ دلش جاری ...

آن موقع داشتم به شباهت ِ دل ِ انار به دل ِ خودم فکر می کردم

بغض که کردم

بعد این چشمانم بود که هم از اشک و هم از نمک ِ دستانم می سوخت

یادت نیست تا مدتها به انار لب نمی زدی!

اما حالا ...


چشمانم چه خوب می دید آن روزها را ...

 اما حالا ...

بیچاره چشمانم ...

__________________________

پ.ن1:به باد بگو اینطور نفس نکشد ، موهایت که پریشان می شود نفس کم می آورم

پ.ن2: نمیدونم چی نوشتم ...  همین!




+ 7:29 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما