دارم برایت غریبه می شوم ...
دلم برای دلم می سوزد ...
دارم غرق می شوم در تو...
در نگاهت ...
نگاهت دارد مَ.ن را می کشد...
.
.
می آیی دستم را بگیری
کمی مکث می کنی..
دارم نگاهت می کنم..
داری نگاهم می کنی!
ببین مردم دارند نگاهمان می کنند
دستم را نگیر!
نگاه کن!
دارند پشت ِ سر ِ تو حرف می زنند..
از بی محلی هایت...
از بی تفاوتی هایت...
از دل شکستن هایت...
نگاه کن
دارند از تو حرف می زنند...
دیگر تحمل ِ حرفهایشان را ندارم...
دستم را نگیر...
بگذار در نگاه ِ تو غرق شوم...
بگذار با نگاه ِ تو بمیرم...
دستم را نگیر . . .