فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
چون دلبران دوره سعدی ستمگری! - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

دارم فکر می کنم. اصلا نیازی به فکر کردن نیست. واژه ها خودشان می آیند. باید یه جوری بیایند که نه به تو بر بخورد و نه به ... اصلا از کلیشه ای حرف زدن بدم می آید. از وسواس روی کلمات هم بدم می آید. از تو ... نه! بعضی وقت ها آنقدر دلم برایت تنگ می شود که از خودم هم بدم می آید. از این همه دوست داشتن بدم می آید. یعنی بدم نمی آید. نه اصلا بدم می آید. این دوست داشتن ِ زیادی ِ دیوانه وار، دارد نابودم می کند. دیدی گفتم واژه ها خودشان می آیند. از واژه ها هم حتا بدم می آید. از نوشتن. از تو ... نه!

این روزها زیادی فکر می کنم. این فکر کردن زیادی دارد مغزم را سوراخ می کند. فکر کردن به تو ... به حرف هایت...به چشم هایت که از من دریغشان می کنی. به صدایت که لجبازی توی واو به واوش موج می زند. به خودم ... راستش به خودم بیشتر فکر می کنم. داشتم کتابی را می خواندم. خطی از آن مرا یاد تو انداخت. ریز ریزش کردم. بعد زل زدم به خرده کاغذ ها و فکر کردم که چرا ... شاید دیگر از کتاب ها هم بدم می آید. از خودم حتا. از تو ... هنوز نه!

 

+ لعنت به هر چیزی که از آن بدم می آید.

 

+ باور نکردنی ست پس از قرن ها هنوز

 

چون دلبران دوره سعدی ستمگری

.

.

.

عبدالمهدی نوری

 


+ 12:54 صبح نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما