فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
آسانسور - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسانسور

دوشنبه 93/5/13

 


نگاهم زل زده به در آسانسوری که دارد بسته می شود. دستم را می گیرم به نرده و پله ها را دو تا یکی بالا می روم. طبقه ی بعد هم نمی ایستد. باز هم می دوم. ته گلویم خشک شده و می سوزد. رسیده ام به طبقه آخر. زل می زنم به در آسانسور. زمان ایستاده و من مانده ام جلوی دری که انگار قرار نیست هیچ وقت باز شود.

 

+ دل گیره دل گیرم . . .

از غصه می میرم ...

مرا مگذار و مگذر . . .

 



+ 3:6 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما