فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
به هوای ِ اردیبهشت - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

چشمانم را به روی شکوفه های گیلاس کنار جاده بستم و شیشه را کشیدم پایین که کم نیاورم از بی هوایی. از بی اکسیژنی. که قطره های باران را مستقیم ببلعم. که آرام بگیرم. که ... گریه کرده بودم. تا وقتی ماشین ایستاده بود، گریه کرده بودم. از ته ِ دلم گریه کرده بودم. دلت می خواست مرا این گونه بکشانی دنبال خودت؟ یک دختر کوچولوی 5 ساله را؟ هان؟ دوستم داشتی دیگر. می دانم. متفاوت دوستم داشتی تو یکی. دوباره بچه شده بودم. شده بودم اندازه ی 5 سالگی هایم. مثل همان موقع ها، دلم خواسته بود یکی حواسش به من باشد. یکی هوایم را داشته باشد. یکی ...

به هوای اردیبهشت و مولکول های اکسیژن متفاوتش منتظر نشستم. بعد که تو آمدی، کتانی های مشکی ام را پوشیدم _همان هایی که تو خیلی دوستشان داری_ و بندهایش را باز گذاشتم که آن ها هم فقط همین روز را نفس بکشند. کیف عروسکی ام را انداختم روی شانه هایم. آفتاب فقط کمی پنهان شده بود پشت ابرها که دستم را گرفتی و کشاندی به دنبال خودت. حواست به من بود. هوایم را داشتی. دستم را محکم گرفتی که یهو به بهانه ی آلوچه ها ندوم وسط خیابان. که یهو نپرم وسط دل یاس ها به هوای این که عطرشان بایدددددد بی قرارم کنند. رادیوی ماشین آن موقع داشت می خواند گفتم بدوم تا تو همه فاصله هاااا رااااااااااآآآآآآآآآ که چراغ قرمز شد. مجبورت کردم شیشه ی ماشین را بکشیم پایین و بع بع کنیم به نگاه متعجب ماشین های کناری مان. دستم را دوباره گرفته بودی و دویده بودیم روی جدول های خیابان تا وقتی که تو باخته بودی. دویده بودیم زیر باران تا وقتی که دیگر نفست تمام شده بود. لواشک زرد آلو خریدی برایم که فقط کمی آرام بگیرم. که فقط کمی بنشینم روی زمین. که فقط کمی ... خسته شدی بودی یا می خواستی نگاهم کنی فقط؟ بی شیطنت که نگاهت کرده بودم، خندیده بودی. من هم خندیده بودم. من هم بدون ِ گریه، خندیده بودم. نگذاشته بودیم لب هایمان منحنی رو به پایین شود. نه اشکی حلقه بزند و نه قدمی سست شود. فقط کل یک روز را دویده بودیم و خندیده بودیم از ته دل. می آیی یک بار دیگر هم ... همین فردا... چطور است؟ هان؟

 

+ از این چشم ها و مژه ها فقط باید یک نسخه... یک نسخه فقط!

 

 


+ 5:0 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما