فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

نمی دانم تو یهو از کجا پیدایت شد. این که این قدر وابسته شوم به تو و تو هم به من، برای ِ خودمان هم عجیب بود. نه؟ اصلا اگر زل نمی زدم به این مردمک ها که شب نمی شد. اصلا تا برایت کتاب نمی خواندم که، نمیخوابیدی شب ها. با هم کنار آمده بودیم که، تو یهو غیبت زد. بی خبر رفته بودی. یک آن به خودم آمدم و دیدم، بی خبر رفته ای. فکر این روزهایم را نکردی؟ که این همه کلافه می شوم. این همه سردرگم. پریشان و پریشان و پریشان . . . اصلا می فهمی معنی این دلتنگی را؟ معنی این همه انتظار را؟ خسته شده ام از بس منتظرت نشسته ام و تو نیامدی. بیا دیگر. گریه ام می گیرد ها. بگیرد؟

هر شب می نشینم کنار پنجره. کنار ِ سکوت ِ ناتمام ِ شب و به تصویر می کشم انتظار را روی ِ تن ِ جان دار ِ کاغذ ِ کاهی. امشب هم نشسته ام یک گوشه ی دنج. ماه تا جلوی ِ چشمانم پایین آمده و قلم می لرزد توی دستانم، برای ِ رسم ِ اسم ِ تو. پر شده ام از عطر ِ یاس. تو که نباشی هیچ چیز محشر نیست!

+ همین را میخواستی دیگر؟ که گریه ام بگیرد؟

+ من و کلی بی قراری، منتظرت می مانیم

* عنوان از محمد علی بهمنی

 


+ 11:27 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما