فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
وقتی که تو نیستی - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتی که تو نیستی

سه شنبه 92/11/1

 

موقع درس خواندن تو که حواست به چیزی نیست. تمام کتابهایت پخش اتاق شده و سرت را خم کرده ای رو یکی از جزوه ها. حواست به این نیست که یکی ایستاده بالای سرت و دارد تو را تماشا می کند. بعد می آید و می نشیند رو به روی تو و بشقاب میوه را می گذارد جلوی خودش و شروع می کند به پوست کندن پرتقال ها. یکی که حواسش به حلقه ی سیاه زیر چشمانت هست وسط امتحان های ترم. یکی که وقتی داری از کمبود وقت گریه می کنی خودش با چه ذوقی برایت شام درست کند. چه لذتی دارد ظرف شستن دوتایی طوری که تو از خاطرات دانشگاه و شیطنت هایت بگویی و او لبش را بگزد و آب بپاشد توی صورتت. یکی که حواسش به صدای گرفته ات باشد و با سرزنش نگاهت کند. یکی که وقتی دستت می خورد به ماهی تابه، اشک توی چشمانش حلقه بزند. این یکی ها حواسشان به این نیست که آدم را لوس می کنند. که آدم را پرتوقع می کنند. آدم را مغرور می کنند. بعد از همین یکی ها خیلی چیزها برای تو محال می شود. مثل اینکه یکی بعد از هر بار ظرف شستنت دیگر حواسش به دستهایت نیست که گاهی حتا اصلا التماست کند که به جای تو او ظرف ها را بشورد.




+ 1:58 صبح نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما