مي دانم که او هم تحمل ِ دوري اَم را ندارد
محال است بگذارم و بروم ...
محال ...
مي مانم تا آخرين ثانيه هاي ِ پرواز ...
نه غزل جان من برو تنهاش بزار:دي برو يکم حالش گرفته شه:دي زيبا مثه هميشه:)