مي دانم که او هم تحمل ِ دوري اَم را ندارد
محال است بگذارم و بروم ...
محال ...
مي مانم تا آخرين ثانيه هاي ِ پرواز ...
نه غزل جان من برو تنهاش بزار:دي برو يکم حالش گرفته شه:دي زيبا مثه هميشه:)
... سرم را مي گذارم روي ياس ها
ياس هايي که دارند جان مي دهند ...
سلام بر شما ( سرکار خانم صداقت )،
... خدا نکند ياس ها جان بدهند !
ياس ها از بين برنده ي يأس ها هستند !
با سپاس ، موفق و مؤيد باشيد