وبلاگ :
اقليم ِ احساس
يادداشت :
يک روز مثلا معمولي!
نظرات :
6
خصوصي ،
14
عمومي
پارسي يار
: 18 علاقه ، 8 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محسن آبيار
لام نويسنده ي متعالي شده ي اين روزها...
غزل بانو به شدت از خواندن نوشته هاتون لذت مي برم....براي من مبالغه در زندگي ام هيچ ارزشي ندارد...پس بدون مبالغه آينده اي نيکو در انتظار شماست....خدا ياري رسان تمام دقيقه هايتان باشد
موفق و پيروز باشيد
پاسخ
سلام..ممنونم..شما خيلي لطف دارين..زنده باشين و سلامت..
+
تبسم بهار
دنبال نقطه ي ابهام بودم
پاسخ
:)
+
اميد...
از آشپزخانه ها خيلي خوشم مياد...بخاطر وجود زلال ترين حس عالم و معصوم ترين موجود هستي که شايد هميشه دردهايش را توي قرمه سبزي ميريزد و هم ميزند و به رو نمي آورد
پاسخ
قرمه سبزي اي که شايد خوشمزه ترين قرمه سبزي دنيا باشد ...
+
سکوت خيس
آخي !
مردم چقدر زحمتکشن! اونوخ ورداشتن کوزتو ستاره کردن...دهععع
پاسخ
والاح!:دي
+
پروانگي
مي فهمم :) اما تو جا نزن با تمام شرايط سخت :)
پاسخ
ما که پوستمون کلفت تر از اين حرفاس:دي
+
پروانگي
ياد نوشته هاي تکين حمزه لو افتادم :) شروع کن به نوشتن داستان بلند به داستان هاي کوتاه اکتفا نکن استعدادش رو داري :)
پاسخ
تکين حمزه لو..نميدونم..شايد استعدادش باشه..اما خيلي چيزاي ديگه نيس..ميدوني که چي ميگم؟ :)
+
رهگذر
ديگه خعـــــــــلي واقعي مي زد ها..
سلام..
چ خبرا غزل بانو؟!
پاسخ
بح بح..سلام..چطوري؟ :)... من چه خبر يا تو چ خبر؟:)
+
خون شهدا
بسم رب الزهرا
سلام عليکم
کاش هميشه تا آخر عمر لياقت بوسيدن دست هاي مادر را داشته باشيم... مادري که خستگي اش را به رخ مهر مادري اش ميکشد و پوز خندي ميزند و باز کار با تمام عشقش... خسته تر مي شود
... چرا اينجا خوابيدي؟ چرا صبحانه آماده نيست؟ مدرسه ام دير شد...
يا زهرا
پاسخ
سلام..کاش که فقط کمي..قدر بدونيم ...کاش..
+
نقل و نبات
غزززل....کجايي...
دلم برات تنگ شده خب.....
منو تو دعاهات يادت نره......:*
پاسخ
خودت کجايي اصن..:(..اوهوم..دل منم..حتمن..
+
سلام
به ياد فيلم به همين سادگي افتادم
شايد اگر ديده باشيد متوجه منظورم بشين
پاسخ
بله..فيلم قشنگيه..
+
الهه ي سكوت
چي ميگه؟!!!!
تولد گذشتت مبارک :)
پاسخ
هوم؟...تشکرات:)
+
مريمــــ جاويد
مادر شدين يا افکارتون مادرانه ست ؟:)
پاسخ
هيچکدوم:)
+
حکايت قلم
يه داستانِ کوتاه که اخرش به بغض ختم شد...
پاسخ
اوهوم..:(