خيلي وقت از اولين بار که اومدم وبت ميگذره
و حالا که من ديگه تهران نيستم آشنا شديم با هم
نمي دونم چرا نظر قبليم درحالي که ميگفت ثبت شده ثبت نشد
گاهي حکمت کار هارو نميفهمم
اما ميدونم سکوت دربرابر اتفاقات زندگي اوج احترام به حکمت خداست
گاهي دل کندن از آدم هايي خيلي براي آدم سخته
حتي اگ آشنايي خيلي تازه اي داشته باشيد
از وقتي رفتم قم و نت ندارم احساس ميکنم بد جور دلم هواي خوندن نوشته هاتو ميکنه
شايد چون ميتونم درد نهفته تو نوشته هاتو بفهمم
شايد چون تو سخت ترين شرايط واژه هاي تو و اين وبلاگ تو سکوت شب تنها همراهم بود
تنها همدمم
تک تک واژه هاي تو براي من زنده ان
انگار همشونو زندگي کردم ....