زل مي زنيم به ثانيه هايي که دارند نزديک مي شوند به پرواز...
آه...:(

سلام خوبي؟چقدر اين حوالي متفاوت شده.خيلي وقت بود نيومده بودم.

ماشا...
سلام وخدا قوت غزل خانم
مدتي نتونستم سر بزنم امروز محکوم شدم همه ش رو بخونم
مثل هميشه قشنگ فقط خانمي آخريه...:(

هوم:(
منم ببر...:(
.
.
.
.
عزيز خواهر خيلي زيبا بود.

سلام:)
هرروز بهتر از ديروز مينويسي:)
20:)
پيشرفتت مستدام:)

سلام....

نرويد....

سلام . ببخشيد واسه پستي که نظراتشو بستي مي خوام نظر بدم . وقتي همه ي جمله هات .... داره آدم کلا هنک ميکنه :دي

جدي گفتم
خيلي عالي ميشن هر دفعه
آفرين
:)

ديگه کم کم داره به نوشته هات حسوديم ميشه
:))

شايد براي همين مي ميريم که بريم اونجا که حرفا بوي خـــدا ميده...
شايد فقط پيش خود ِ خدا ، حرفا بوي خـــدا ميده...
پرواز تنهايي، فقط پروازه...
مثل قدم زدن زير بارون ، فقط آدم رو آروم مي کنه ولي به جايي نمي رسيم...
پرواز تنهايي هم آدم رو به جايي نمي رسونه...
بايد کوچ کنيم...
بايد چند نفري کوچ کنيم...
به پرواز خالي که نمي گن کوچ...!
شايدم ، مرگ ، يه کوچ تک نفره باشه...
تنها کوچ تک نفره...
تلخه ، ولي نوبت هممون ميشه...
اونوقت شيرينيش رو مي چشيم...
هميشه دعا مي کنم...
واسه تو و دلت ... واسه دستاتون... واسه تب کردناتون...
واسه دلاي بي قرار ...
غـــــزل...
صبر داشته باش...
بالاخره تلخيش ، يا شيرين ميشه ، يا عادي...

غـــــزل...
غم ميشينه تو چشام ...
وقتي غم داره نوشته هات... دلت... چشمات...
پــــرواز قشنگه...
به شرط کوچ...
اگه کوچ مي کنيد... باهم...مثل قمري هاي عاشق ،
منم براتون دعا مي کنم...
ولي ، مردن خشک و خالي قشنگ نيست...
لطفا...نميــــريد...
کوچ کنيد...
بريد يه جا که حرفا بوي خـــدا بده...!
شايد منم بيام... تنهــــا...
غزلکــــم...

سلام
چه تلخ...
کنار گذاشتن اين داستنها کنار هم کمي کار حضرت فيل است

سلام
کلا زدين تو خط داستان...
قلمتون زيبا بود.