• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : پادرمياني ِ خاطرات
  • نظرات : 1 خصوصي ، 14 عمومي
  • پارسي يار : 9 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بسيار عالي با جزئيات فوق العاده
    پاسخ

    تشکر..
    منم قهرم الان...
    باتو نه ها...
    :(
    پاسخ

    ميدونم .. :(
    ولي غمگين بود:)
    پاسخ

    نع!:دي

    خيلي نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم متاسفانه!
    پاسخ

    :)


    سلام دوست قديمي اي يار صميمي

    خيلي خيلي خيلي زيبا نوشتي يهو دلم گرفت همچين چيزي واسه منم پيش اومده ويادش افتادم

    هي ي ي ي ي ي ي ي

    اما از خاطرات!!!!

    به وب منم سربزن ونظر بده

    منتظرم

    پاسخ

    سلام ... ممنون .. خيلي خيلي خيلي .. :) چشم.. :)
    سلام

    آيکون سرفه کردن :))
    پاسخ

    سلام .. من بايد سوت بزنم!:دي
    سلام
    دلم...مثل پاهايم با عصا راه مي رود...وقتي دارم خاطرات روز هاي شکسته را مرور ميکنم....روز هايي که من شکستم....تو شکستي .....من خودم شکستم...تو مرا شکستي......شکستنت هم دوست دارم....مي فهمي؟.....
    زيبا نوشتيد موفق باشيد .
    پاسخ

    سلام ... خيلي وقت است که کمر ِ دلم با حرفهايت شکسته ... خيلي وقت .... ممنونم ... سلامت باشيد
    بازهم بايد خاطرات پا در مياني کنند......:(
    پاسخ

    مثل ِ هميشه ...
    ولـــي:(((((((((((
    پاسخ

    هوم؟ :(
    خيلي قشنگ بود:)
    دست دست دست:)
    پاسخ

    ممنون :) عروسيه؟ :))))

    سلام...

    مي روم

    مي دانم دارد رفتنم را تماشا مي کند!

    بگذار او هم بشکند :((

    پاسخ

    سلام .. :)

    کجا رفتي هاااا

    بايد به بابات بگم:دي

    پاسخ

    بابام خودش ميدونس!دهع!:دي
    خوب حالا اين آب ميوه خريدن به چي بود:)))
    پاسخ

    هوم؟ رفته بود آبميوه بخره بخوريم آخرش نثار سطل شد!:دي
    پست قبل گفتي دستت سته بوده بازش کردي واسه اون پرسيدم دستت چي شده!
    مخاطب اصلي اونيه که رفت آبميوه بخره ديگه؟اون يکي کي بود اين وسط بيکار بود اومد اوضاع رو خراب کنه دهع:|
    پاسخ

    ميدونم! منم عمدا گفتم هوم! دعوا داري مگه؟:دي ...مخاطب خاص منظورته؟ :) ... اوشون يه آدم بوقي هستن خودشونم اغراق کردن به بوق بودنشون! :ا