شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ هر بار خواستم تحويلش نگيرم که به من وابسته نشود و من هم به او ... نشد که نشد ... اين معرفت را دارد که بيايد، آن هم سر زده! مي آيد مي نشيند کنار من ... يواشکي...مثلا مي خواهد غافلگيرم کند . مي آيد مي نشيند کنار من و من مي روم برايش چاي مي ريزم.
با دوتا استکان چاي بر مي گردم و مي نشينم کنار او. هي تعارف مي کنم و هي او نمي خورد. هي او نمي خورد و من مي خندم به اين شيطنت هايش. برايم کتاب مي خواند. برايم قصه مي گويد. مي خنداندم و من ميان ِ اين خنده ها خيلي يهويي مي زنم زير گريه.
قبل تر ها خجالت مي کشم براي او درد و دل کنم... اما از يک زماني به بعد شد سنگ ِ صبورم. شد مرهم. شد همدم ِ تنهايي هايم....از همان زمان به بعد بود که هي برايش مي گفتم و مي گفتم و مي گويم. بدون ِ هيچ حرفي تنها گوش مي دهد.
اصلا گاهي که خيلي دلتنگ باشم آنقدر مهرباني مي کند تا همه چيز يادم برود ... دستم را مي گيرد مي برد سينما. توي اين خيابان ها ... زير ِ باران ... هر جا که خودم هم فکرش را نکرده باشم.
يک جاهايي با يک حرفهايي که زندگي برايم شيرين شود حتا به اندازه ي يک حبه قند. آنقدر مهربان است آنقدر مهربان است.گاهي خيلي يهويي... خيلي بي مناسبت چشمانم را مي بندد و يک کتاب مي گذارد کف ِ دستانم ... آنقدر مهربان است که کم کم دارم شک مي کنم به اين همه مهرباني اش ...
*خودم را مي گويم!*
خودشيفته که الان اون وره آبه! واقعيت رو گفتم:دي
خودم را مي گويم!.. چه خوب..
از يه لحاظ هايي بله..خيلي خوب..اما از يه لحاظ هاي ديگري اصلن خوب نيست ...
زمان دقيقشو فميدم به تو هم ميگم/ئه؟ عب نداره..دل خوشيم به همين چيزا..حتا همين پاشيده شدن فيد و ازين حرفا..توصيف خودم بود ديگه..طوري ني..مهربونه اصن کاريت نداره!:دي
از اين لحاظ که آدم به درياي درون خودش واقف ميشه.. خوبه.. ولي از اونجايي که تنهايي ها همه ي زندگيتو پُر ميکنند.. بده.. خيلي هم بده..
مثل يه فنجون قهوه ي تلخ ...
منم گفتم که عب نداره :) .... دل منم تنگ شده ..مخصوصن اونموقعايي که از برفو موسيو و و و و اونا حرف ميزديم :) هرچند ديگه اصلن اعتباري نيس که يکيشون اينجا عضو باشه..توي پارسي يار! : دي
از خود گفتن هم بد نيست گاهي... با بک دنيا نيم گاه و آهي...!
عجبتون بي بلا جناب ارشاد / سايه..خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو..: دي ... واسع چي آبروت بره..حقيقت تلخه..من خودم باش صبت ميکنم! :دي/ جناب پيام رهايي..اما اين جور گفتنا..فقط تلخه انگار....
واسه چي آخه؟ من که کاري نکردم..حالا تو بگي يه چيزي: دي
:)
تلخ هم باشه آخرش خنده داره و دل را خالي ميکنه...ميشه* تلخند*...!
سايه! من؟ من که خبر بودم..تهمت نزنا! : دي/ همين تلخندا..خوب نيستن...براي دل آدم خوب نيستن...
درسته بله تلخندا، تلخَند...!
:( ..
: دي
خلو چلا من دلم يه قرار ميخواد باهمه ي اون حرفاي هميشگي ..بدون هيچ سر ِ خري :دي من دلم واسه کافه ي هميشگيمون تنگ شده..واسه شيرموزا :(..واسه صب تا شب تو حرم بودنا..واسه خنده هاي شيطاني :دي واسه پريدن جلوي ماشينا :دي دلم واسه شما ديوونه هاهم تنگ شده :دي (اخر ابزار علاقه ام من )
:( :( :'( ..سر خر؟ : دي : دي ... هويچ بستني... =)... ميگما الان ملت فک ميکنن ما جميعن خل وعضيما:دي .. آخي يادش بخير ... چه روزايي بودا... چارتا خل وعض..زير بارون... همون کافه اون ته ِ ته! ... سفارشات ... نخودچي خوردنا... عکس خوراکيا... چه روزايي بود :(
خب خل بوديم ديگه زير بارون دشتيم يخ ميزديم بستني ميخورديم :دي نخودچي کي خورديم؟:)...تکون ميخورديم عکس ميگرفتيم :دي آخي..والاالان 2دقيقه دير برسي خونه عالم وادم زنگ ميزنن کجايي :) نميشه ديگه پيچوند :)
البته عاقل هم داشتيم که خيلي مواظب خودش بود شيرکاکائوي داغ ميخورد! : دي .. نخودچي ديگه..همون نخودچي ها =) ... اوهوم.. ديگه همچي عوض شده ... :)
خب حالا اگه من نميرفتم که ..:دي استغفرالله..:)اون که بله جونشو خيلي دوست داشت :)..دقيقا کدوم نخودچي ها :)....هي الانشم ميپيچونيم يه روز :)
dtfdydydydkgd rfyg y4y eyeyyyyyyyyyy eyyswey usefs y7ye43 y43r
*ري را
!
دو استکان چايي تصوير فوق العاده است...! خوش رنگ و لبريز در يک هواي ابري و سايه روشنهاي يک هواي مطبوع...! بح بح:)
بله..
@};-
غزل صداقت
رتبه 36
68 برگزیده
3927 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله دي ماه
vertical_align_top