پيام
+
من زنداني ِ بند ِ آخر ِ اين شعرم
که هر شب
در ملاء عام
اعدام مي شوم
درست مقابل ِ
چشمان ِ تو ...
.
.
.
رسول ِ کامران زاده
که هر شب
در ملاء عام
اعدام مي شوم
درست مقابل ِ
چشمان ِ تو ...
.
.
.
رسول ِ کامران زاده

ايمان
92/3/13
نسيم♥
عکسش قشنگه
كيوان گيتي نژاد و
جاي اين ياس تو دشت روي بارگاه يک شهيد گمنام اگر دستت رسيد به آن بسپارش به جايگاهش
كيوان گيتي نژاد و
گل زيبا و تمام معناييس که خيلي ها حصرتشو مي خورن که سرقبرشون برو يد حالا مي دو ني اخوي براي قشنگي گل يا براي مفهمش؟ياشايدم هردوش؟
كيوان گيتي نژاد و
ولي يک سوال چطور به خودم اجازه بدم گلي را در بند حصار زيبا و بايسته و جلوه نما بنمايم در صورتي که خودم از رفتن يک خار مقيلان به پايم گريزانم من گلي را خواهم در دشتي پر از هم نوعانش که به يک ديگر عشق و هستي و بودن و بايستن و شدن غرض ميدهند
كيوان گيتي نژاد و
dhugd pvtj psfi
كيوان گيتي نژاد و
عشق قشنگه
كيوان گيتي نژاد و
شما واقعا اين گل را بي آب توانسته اي اين مديد بر افراشته داري يقين کن ياس بعد از جدايي از ريشه پريشان مي شود پس ريشه تويي که راستش مغان داشته اي يارم
مه لقا پورچنگيز
چقد خوشگله شعرش
كيوان گيتي نژاد و
خدايا هفا روز دگر اين ياس قهرمان را بر سر اين مزار بنا بر چوب و قفس تنه اش و بي آبي وووو او را بر افراشته بدار تا باشد نشاني از عشق که ببين اگر عشق باشد مرکب با باد وصال براي رسيد به معشوق چه ها مي کنئ
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید