پيام
+
ابرها
نامههاي مچاله ي منند
که بغضهايم را
در آنها مي نويسم
و به دست ِ باد مي سپارم
تا برايت بخواندش

ناشناس.
91/7/4

توحيدي
غزل با من بازي نکن:)
منتظر قائم عج
پشت اين ابرها آفتاب است / بادبان مي کشد زورق صبح
*ياسمين بانو*
سواد ندارند و اشتباه مي خوانند نده دسشون خرابکاري ميکنند
سيده هانا صداقت
ياسي:))
*ياسمين بانو*
ئه سلام سيه خانوم جانم... من نبودم يه ياسي ديگه بود
سيده هانا صداقت
جدي؟:)) حالا چرا انقدر ترسيدي ؟ ياد اون شب از ذهنت نمي ره بيرون نه(ايکن جذبه و اقتدار)
*ياسمين بانو*
بد کتک خوردم الانم ساناز داره منو ميزنه...
سيده هانا صداقت
عجب ضرب دستي داشتم که هنوز يادت نرفته:)....خوبه خوبه
*ياسمين بانو*
هانا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سيده هانا صداقت
:)))چيه؟دروغ مي گم؟
غزل صداقت
توحيدي ئه خودت تنها ميخواي بري بازي؟:دي
سيده هانا صداقت
:))
توحيدي
نه تو بازيم ميدي
غزل صداقت
منو اين جلافتا!:دي
سيده هانا صداقت
اين جلافتات کشته منو غزل!
غزل صداقت
:))