تو با من ... بي تو...
من با تو..... بي من...
بهار يعني ما ...... بي من و تو...
يک مشت خط خطي هاي محض
که از سر تقصير
دارند خاطرات را رژه مي روند
مرا بي تو نفَس نبايد
يک نبودن و هزار بودن
به چه کار آخر...
دلم واس ارديبهشت و بارون هاش تنگ شده ... :(
عيدت مبارک غزلي ...
سلام زيبا بود، خيلي، همينطور نواي وبلاگتون...
هيچ چيز سر ِ جايش نيست
دلم بدجور دل دل مي کند ...
هر لحظه ؛ ضربان اَش کمتر ....
اما وقتي ياد ِ چشمانت مي افتد
تب مي کند!
خوبه که دلي مونده براتون !!!دلگيرم از تمام چيزهايي که دلم را از من گرفت .تمام چيزهايي که شبيه دلگيري هاي بقيه نيست
و نفس من رو گرفته**راستي عيد شما مبارک :))
تب ِ بي قراري
گاهي هم ...
تب ِ نبود ِ تو
تب ِ نبود ِ مَ.ن
نبود ِ خودم!
نمي دانم ديگر براي چه مي تپد اين دل