• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : بوسيدن ِ روي ِ ماه
  • نظرات : 1 خصوصي ، 35 عمومي
  • پارسي يار : 21 علاقه ، 3 نظر

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    آدم است ديگر..
    بي خودي دلش مي گيرد...
    لجباز مي شود و مي پيچد به پر و پاي حوصله...
    نيمه شب هاي تنهايي...
    بي هيچ دليل قانع کننده اي دلگيرند...
    به شعرهايم مشکوک نشويد..
    به خدا فکرم پاک است...
    باد،قاب عکس پريشانت را به ديوار ذهن مي کوبد...
    ماه شعبده باز...
    توهم لبخندت را از کلاه سياه شب بيرون مي کشد...
    در حوالي اکنون هم هيچ خبري نيست،
    مي دانم طبق آمار همين حجم دلتنگي براي باقي عمرمان کافي است
    مي دانم...
    اما...چه کنم...
    بي خودي بي خودي،غم دارم...
    بذر بغض و ميوه هاي رسيده اشک...
    و کولي هاي ترانه که سر بزنگاه مي رسند و با چند سکه خاطره زنبيل زنبيل اشک مي خرند...
    آري،
    وجه رايج شب هاي بي کسي، خاطره است...
    پاسخ

    آخيييييي ... چ کامنت ِ قشنگي :)