باران....
باران......
داره ازيادم ميره بارون رو....خاطراتش ....طعمش....
تو هم فهميدي باران خسته بود ؟؟؟؟
دل اوهم از تنگ شدن خسته شده بود ...
تو محو ِ اشک هايم
مَ.ن محو ِ موهاي باران خورده ات ...
اين خيلي روياي بود
داريم قدم مي زنيم زير ِ باران ...
تو بي خيال از کنارم مي گذري
مَ.ن ... هنوز هم ، محو ِ موهاي باران خورده ات ...
................
اين خييييييييييييييلي قشنگه ولي....
اصن داشتم ميخوندمش صداي حماسه ديوونه رو که داشت باهام حرف ميزدو نميشنيدم!!!
سلام گزل
چرا ديگه خط و نشون نمي کشي تو وبت؟
من انق خط و نشوناي پستتو دوسشون داشتم.....................