• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : خبرت هست که بي روي تو، آرامم نيست؟
  • نظرات : 3 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    انگار هيچ کس نبود و تنها چشمان او. چشماني آشنا و ديگر هيچ...
    زيبا بود خيلي!!!!
    پاسخ

    ممنون:)
    عجله ؟ کجا مي رفتي؟
    پاسخ

    همونجا:دي
    + رهگذر 
    کجائي بشر الدوله؟!
    پاسخ

    اونجا:)
    + رهگذر 
    قرار نيست سيم کارتتو درست کني؟!:(
    پاسخ

    چرا..قرار هس..ديگه درست بشو نبود..انداختمش دور..:)
    عجب...
    پاسخ

    وا
    چشم هاي آشنا !!! به قول آقا اميد زوم جسورانه چشم ها ////
    پاسخ

    اوهوم..:)
    + رهگذر 


    آشنا بوووود..

    دارمش..

    دلتنگتم..تو چرا خسته اي ديگه؟!

    پاسخ

    ئه؟ تو هم داريش؟ آهان..يادم اومد..خونديش؟ :)).. ذهنم خستشه..خب ديگه.. چون خيلي فکر ميکنم و اينا..:)
    و اين يک زوم کردن جسورانه بود...با لنز چشمها
    پاسخ

    دقيقن..مث اينکه آدم زل بزنه به شيشه ي اتوبوس و فقد شيشه رو ببينه نه چيزاي پشت شيشه رو..