وبلاگ :
اقليم ِ احساس
يادداشت :
دل،تنگي...
نظرات :
1
خصوصي ،
10
عمومي
پارسي يار
: 11 علاقه ، 2 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
به نام او...
خودم نيستم پس لابد بابامم
پاسخ
ئه؟ چ چيزا!:دي
+
تبسم بهار
اولين تولد ِ بيجاي يک سلول ،
همان نقطه ي آغازين يک سرطان است . . . . . . .
بي ربط
با ربط
پاسخ
با ربط..شايد...
+
هــــــــاله
يه وقتايي دوست دارم خودمو بردارم بريزم دور
که ديگه نباشم...
امان از دلتنگي....... :(
پاسخ
که ديگه نباشم..اوهوم..
+
به نام او...
کم خودمون ناراحتي داريم
چه حالي...
چه قبضي....
دلت آآآآروم خواهري جووووووون
پاسخ
واااا....اين همه شادي داره موج ميزنه اينجاها...دهع!
+
به نام او...
سلااااااااام
اينجا چرا عينِ قبرستون شده؟
اين چه قالبِ وبلاگي هَ؟
هرچي انرژي بود ازمون گرفتي افسرده
پاسخ
سلام..ببخشيد شما؟ :))..خودت نيسي چرا اصن؟
+
بــــ ـــ ـــي يـــــــار
سر خود را مزن اينگونه به سنگ....دل ديوانه تنها....دل تنگ....
پاسخ
دل ِ تنگ...
+
رهگذر
حالِ دلت چطوره، غزل بانو!؟
پاسخ
حال ِ دلم همينجوري هس که به تصوير کشيدم..يني..اينطوري هم نه..ي چيز فراتر...همونجوري که خودت حسش کردي..بد جور حسش کردي نه..؟
+
رهگذر
بعضي حس ها خاص و ناب هستند..
مثل بعضي آدمها..
غززززززل....
پاسخ
مثل بعضي آدما؟ يني کيا؟ دلم ميخواد توضيح بدي اينو برام..نه نه ولش کن...اَه ..چي شد اصن..:(...هوم؟
+
محسن آبيار
سلام...
دلتنگي ست ديگر...کار دست آدمي مي دهد...کاري به نام دلتنگي!!
با اشک و آه ثابت...
کوتاه بود و کمي مفهومي...!
پاسخ
سلام ...
+
نور الزهراء
غزل جونم کي نشسته بود و سرش رو گرفته بود توي دستش ؟ :(
پاسخ
قضيه چيه؟ :0