• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : لحظات ِ ناب ِ زندگي
  • نظرات : 2 خصوصي ، 29 عمومي
  • پارسي يار : 10 علاقه ، 4 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام غزل جونکم...!
    يه آسمون سپاس بابت اين خيال قشنگت ، که منم مسافرش بودم...
    ميدوني غزل !
    اعتراف مي کنم که يه وقتايي دوست دارم يه کوچولو ، سوم ب اي باشم...!
    اينو تا حالا به هيچکي نگفته بودم...!
    دوس دارم ليلا ي احتمالا مشترک سوم ب اي ها رو بشناسم و واسش له له بزنم...!
    فقط يه وقتايي ! دوس دارم يه کوچولو ، صداقت و کودکانه هاي اونا رو داشته باشم...!
    يه اعتراف ديگه...!
    تو سفر جنوبمون ، هدي که ميومد تو کوپه ي ما و با پلي ، بي خيال عالم مي شدن ، دلم ميخواست به صداي گرفته ي هدي گوش کنم...!
    دلم ميخواست اون جنون ته دلم که خاکستر شده ، شعله ور بشه...
    دلم آتيش بگيره ، جنون از تو چشام بزنه بيرون...!
    ولي... نشد ديگه...
    الانم دلم براي هدي تنگ شد...
    هدي ِ سبز دوست ِ چش رنگي...!
    " دلم برات تنگ شده ، مغ بچه...! "
    ميدوني غزل...!
    من سوم ب اي ها رو خيلي کم ميشناسم...
    ولي جنونشون رو ، خيلي خوب درک مي کنم...!
    دوستشون دارم...!
    حتي ، بعضي وقتا مثل الان ، احساس مي کنم باهاشون خيلي دوستم...!
    مثلا با فلفل...!
    احساس مي کنم ، اون شب تو پادگان دژ ، منم باهاشون چيپس و ماست خوردم و خنديدم...!
    فرق من و اونا ، شايد اين باشه که من درون گرام و اونا ، خيلي بيرون گرا...!!!
    غزل...!
    خيالاتم رو قلقلک دادي...!!!
    اعترافاتمم شکوفاندي...!
    حالا بايد برم از پلي هي تيکه بخورم...!
    ميخواد همش بياد بهم بگه دلت بسوزه...! من با فلفل و هدي و عارفه و سميرا و متي و کوثر و مها ، زندگي کردم...!
    منم دلم واقعا بسوزه ، ولي حفظ ظاهر کنم...
    چن روز بعدشم احتمالا اينقد از پلي تيکه خوردم ، که مجبور مي شم از پنجره ي تنگ کلاسمون پرتش کنم رو سقف حسابداري...!
    بعدشم احتمالا قيچي مياد ازم انتقام ميگيره...!
    اول موهام رو دونه دونه مي کنه ، بعدم تبعيدم مي کنه به باغ انگلستان ، که بر عکس ارديبهشت ها ، تابستوناش خيلي زشت و کريه و بي ريخته...!
    بعد من اونجا دق مي کنم ... :(
    غزل...
    اگه اينطوري شد ، تو انتقامم رو از قيچي بگير...!

    پاسخ

    سلام منصوره ي دوست داشتني :) ... يه روزي ميرسه که يه جايي من و دو هم شديم جزء سوم ب اي ها..به کسي نگيا:دي.. آخي.. چه خاطرات قشنگي..خب حداقل تو باهاشون اينجوري بودي ديگه..:) .. حواسم هست..من تا آخرين قطره پاي خونت مي ايستم:)).. د ِ..خدا نکنه :)