• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : سکوت ِ نا تمام ...
  • نظرات : 9 خصوصي ، 23 عمومي
  • پارسي يار : 21 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ورق مي خورم ...
    --------------------
    نميخواستم بيام!اما نميدونم چي ميشه دستم ميره روي موس... موسو تکونش ميدم سمت راست.... ميره سمت راست صفحه ي پيامرسان... ميگردم و ميگردم... شماره ي 26...اشک تو چشام حلقه ميزنه!تا همين چندماه پيش بود محرم هم بوديم!رازدار هم!کِي بود؟!آهان... 7 تير!دعوامون شد!من يه چيزي گفتم اونم گفت! اما حجتو تموم کرد... اون شب اشک ريختم... اون شب خوب نبودم!قول داده بود بهم! زد زير قولش.... امروز چندمه؟! 23 تير!... 16 روزه بِهَم اس ام اس نداديم! هرروز گوشيم و نگاه ميکنم... يعني باهم قهريم؟!... اصلا چي شد يهو؟! من رفتم... کنکور داشتم... وقتي برگشتم خوب نبود... اصلا نبود... بغض گلومو گرفته بود اون روز... بهم گفت من نباشم بقيه...! به من تيکه انداخت يا خودش؟! يا به دوستيمون...


    پاسخ

    اما من خيلي وقته ورق نميخورم..کتابي که مچاله شده باشه ديگه ورق نميخوره..طوفان هم بياد همينطور مچاله ميمونه..حجتو تموم کرد؟ من نميدونم تو از کدوم حرفاي من اين چيزايي که گفتي رو برداشت کردي..نميدونم .. نميدونم ..نميدونم ... فقط ميدونم همه با هم انگشت اتمام رو گرفتن طرف من .. که تقصير منه همچي..که فک ميکنن من زدم زير عهد دوستيم با هرکدومشون..چقدر دلم گرفته از همتون..از تو .. از همه ...........زدم زير قولم چون اگه نميزدم بقيه اذيت ميشدن..حتي همون کسايي که نميخوان سر به تنم باشه.. من اس ندادم..چرا تو ندادي؟ گوشي من اين مدت خاموش بوده..اشکالي نداره که همه تقصيرا بيفته گردن من..مث هميشه...اينو قبول کن که يه حقيقت..يکي که نباشه..نگفتم کسي رو بيار جاي من ..اما..بعدشم بهت گفتم تيکه نبود..تو هر جور که دلت خواست برداشت کردي..!