• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : ياد باد آن که نهانت نظري بر ما بود ...
  • نظرات : 0 خصوصي ، 23 عمومي
    • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + دل نويس 
    چقد دلم را ميلرزاند اين روزها...خاطراتت...
    پاسخ

    ...
    + *نرگـس* 
    آره غزل جون درگير امتحانا بودم:)
    پاسخ

    آهان..موفق باشي:)
    + *نرگـس* 
    اصلا شب ها آدم ديگري ست..:(
    سلام غزل جون خوبي؟خيلي قشنگ و با احساس بود

    پاسخ

    سلام .. نرگس جان .. ممنون خواهري..کم پيدايي؟:)
    + كوثر 
    مرور خاطرات قديمي واقعا پرجفا ترين و شيرين ترين لحظه هاي آدمه ...:(
    پاسخ

    اوهوم ... :(
    + مهديه 
    فک نکني فوضولم هاا:دي
    پاسخ

    نه بابا .. اصن تو و اين حرفا؟:دي
    + مهديه 
    کيو ميگي؟؟
    پاسخ

    همون :)
    + سكوت خيس 
    :((
    پاسخ

    ...
    + فاطيما 
    دلم براي يک نفر تنگ است…
    نه ميدانم نامش چيست…
    و نه ميدانم چه مي کند…
    حتي خبري از رنگ چشم هايش هم ندارم…
    رنگ موهايش را نمي دانم…
    لبخندش را هم…
    فقط ميدانم که بايد باشد و نيست…
    پاسخ

    قشنگ بود :)
    + ... 
    سلام...نظر گذاشتن براي حس و حالهايتان را بلد نيستم
    پاسخ

    سلام .. همون که ميخونيد لطفتون رو ميرسونه .. نظر دادن نياز نيس..
    + بــــ ـــ ـــي يـــــــار 
    سلام
    بايد حواسش را جمع مي کرد تا نکند بين آنهمه نگاه نامحرم چشمش کمي خطا برود...........وگرنه دل اشک ها هم مي شکست که بي هوا روي زمين افتادند........

    پاسخ

    سلام .. مطمئنن هر کاري ميکرد فقط حواسش جمع ِ همان چشم ها و اشک ها و همون عطر ِ آشنا ميشد ...
    + حسين هاتفي 
    سلام
    زل زد...
    زل زدند به اشکهاي حلقه شده ي چشمهاي يکديگر
    پس کجا رفت؟
    پاسخ

    سلام ... برگشت همونجا که بود .. به خاطر همون کسي که زل زده به اشکاش رفته بود همونجا که دوباره با ويلچر برگشت .. نميدونم منظورم رو رسوندم يا نه ..
    + حوالي دلتنگي 
    سلام
    خوب بود
    مي دوني توي نوشته هات فضاهايي کگه به کار مي بري هر روز قوي تر داره ميشه نوع و سبک نگاه کردنت رو دوست دارم آفرين :)
    پاسخ

    سلام .. منم تو رو دوس دارم به جاش:دي.. تشکر:)
    + نگين 

    و

    فکر مي کند به کسي که ...

    هر شب توي ِ خواب او را هل مي دهد از لبه ي ِ خاطراتش ...
    :(
    هعي..چه قشنگ

    پاسخ

    تشکرات ِ فراوان :)
    + روشن تر از خورشيد 
    سلام غزل جان...پر از احساس بود...لذت بردم...موفق باشي...
    پاسخ

    سلام..تشکر:)
    + مريم 

    خيلي زيبا نوشتيد بهتون تبريك مي گم

    به حال روز خيلي اين روزا نزديكه !

    شاد باشيد همواره

    پاسخ

    ممنون از لطفتون ... همچنين شما هم موفق باشيد..
       1   2      >