وبلاگ :
اقليم ِ احساس
يادداشت :
دلم تنگ است
نظرات :
2
خصوصي ،
29
عمومي
پارسي يار
: 25 علاقه ، 10 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
شهريار كوچه ها
ياد دختر عاشقي افتادم که بر سر مزار معشوقش آمد
وقتي قبر را کنده بودند
با چشمان مبهوتش...
ياد ايستادنش که تحمل نداشت بر دو پايش قرار بگيرد و از اين پا به اون پا مي گشت
ياد وقتي که معشوقش را آوردند و در قبر گذاشتند چنان
جيقي زد
که دوستِ دوست مرحومم فريادي زد و مورد حملات نا جوان مردانه ي اعصاب قرار گرفت
و من تنها با سکوت تکلم مي کردم
يادم مي آيد چنان خاطرات به من حمله کردند که خون از بينيم خارج شد ...
رفيق قندِ چايي زندگيم بود و بعد از او تمام قند ها به کامم تلخ شد ... بعد از مادر و برادرم خاطراتش مرا سوزاند
پاسخ
چه تلخ...............................خدا رحمتشون کنه..