• وبلاگ : اقليم ِ احساس
  • يادداشت : سالي که نکوست ...
  • نظرات : 2 خصوصي ، 14 عمومي
  • پارسي يار : 5 علاقه ، 4 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سکوت ...
    بغض ...
    و آه و ناله هايي که بي صدا از گلويم خارج ميشوند ...
    فرو خوردن بغض نيمه شکسته ...
    هجوم اشک ها ...
    قدري تامل ...
    تلاش ها بيهوده بود ، قطره اشکي چکيد ...
    خورد ميکند ...
    خورد ميشوم ...
    و لحظه لحظه احساس ميکنم فرو رفتن خنجري را بر دلم ....


    و در آخر ، در يک کلام :
    غـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمـــــــــــــــــ ...
    غم بود ... غم انگيزتر و تاثير گذارتر از حد تصورت .....





    غزل کجاست اين روزا ... ؟
    ...... //


    سال ِ نو ت مبارک غزل ِ بهترينم ....
    برايت آرامش ميخواهم ...
    آرام باشي ... آرام ِ آرام ............
    پاسخ

    ياسي ... :( ... غزل کجاست اين روزا ... نميدونم خودمم .. شايد معلق .. بين ِ زمين و آسمان .. سال ِ جديد ِ تو هم مبارک ياسي ..خيلي ممنون آبجي ...