فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
مَ.ن گنجشک نیستم - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مَ.ن گنجشک نیستم

چهارشنبه 91/9/22

 

 

کار ِ سختی ست که بخواهم به یک موضوع ِ خاص فکر کنم

آن هم با این همه همهمه و سر و صدا

با اجازه ی خودشان خیالم را بر هم می زنند

طوری که اصلا یادم نمی آید داشتم به چه فکر میکردم

.

.

.

نمی دانم از دیدن ِ هم چرا انقدر تعجب می کنیم

شاید

بارها و بارها

گوشه ای از همین کره ی خاکی همدیگر را دیده باشیم ...

نمیدانم!

مَ.ن یکی که چیزی یادم نمی آید

.

.

گرما و شلوغی ِ اتوبوس کلافه ام کرده

به روی خودم نمی آورم

از صورتش معلوم است که غرق در افکارش!

بی خیال ِ مَ.ن شده

فقط زل زده به صورتم

کمی نگاهش می کنم

صورتش را بر می گرداند

.

.

صدای ِ شاتر ِ دوربین ، بیشتر حواسم را محو ِ اطرافم می کند

 

داریم در خیال ِ خودمان قدم می زنیم ...

مردم

با عجله ...

دنبال ِ  سرپناهی برای در امان ماندن از باران ...

عده ای با چتر ....

اما

او هم مثل ِ مَ.ن ...

انگار نه انگار

شمرده شمرده در خیالش قدم می زند

شروع می کنم به حرف زدن

لبخند ِ کمرنگی می زند

سبکی ِ کوله ام همه چیز را به دست ِ فراموشی می سپارد ...

اینکه تمام ِ محتویاتش روی زمین ریخته باشد مهم نیست!

مهم ، تنها ، همان یادگاری ای ست که ............

مَ.ن گنجشک نیستم ِ مصطفی مستور را از روی زمین بر می دارم

ادامه نگاهش را دنبال می کنم

زل زده به کتابی که در دستان ِ مَ.ن است

زل می زنم به کتاب

بغض می کند

میفهمم بغضش را

به روی خودم نمی آورم

 

به پیشنهاد ِ خوردن ِ بستنی ِ شکلاتی موافقت می کند ...

آن هم در این هوا!

بستنی ِ شکلاتی در حال ِ آب شدن ...

زل زده به بستنی ِ شکلاتی

بغض می کند

می فهمم بغضش را

به روی خودم نمی آورم

اینکه باعث ِ یادآوری خیلی چیزها شده باشم!

از دست ِ خودم دلگیرم ...

همه چیز اتفاقی بود ...

حتی باران ...

.

.

.

حرف میزنم و حرف میزنم و حرف میزنم

انگار کسی به جای مَ.ن واژه ها را ردیف می کند و مَ.ن فقط حرف میزنم

بغضش که می شکند جور ِ دیگری نگاهم می کند

دیگر از بغض هایش خبری نیست

داریم بعضی خاطرات ِ مشترکمان را مرور می کنیم ...

حرف می زنیم

و

می خندیم

و

...

و مَ.ن به فکر ِ اینکه چطور ... هنوز کسی را ندیده!

باید برگردم ...

 

بغض میکنم ...

انگار باید تا ابد امانتی اَش را پیش ِ خودم نگه دارم

برمی گردم

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن: آمدم . . . نبودی . . . برگشتم . . .

 

 

 



+ 7:49 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما