فاتولز - جدیدترین ابزار رایگان وبمستر
پاییز یک شعر است - اقلیم ِ احساس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاییز یک شعر است

پنج شنبه 94/7/16

 

 

دوباره شروع می شود مرور خاطرات تلخ و شیرین و دوباره پاییز. مرور ِ تمام ِ خاطراتم میان ِ فضای ِ شاعرانه ی ِ محشر ِ کوچه باغ. یک زمانی بی خیال ِ بی خیال می رفتیم کوچه باغ. حتا روی برگ ها می نشستیم و بستنی می خوردیم. اما همین چند هفته پیش که رد شدیم از آن حوالی، نه خبری از کوه ِ برگهای زرد بود و نه قطره ای باران. تمام دیوارهایش سر سبز. شاید از دلتنگی بود که به هم نگاه کردیم و زدیم زیر گریه و بعد کلی خندیدیم از این اشک ها. دوباره شروع می شود روزهای دیر گذر. روزهایی که دیگر هیچکس کاری به کارم ندارد. روزهایی که می شوم یک پا سکوت مطلق. روزهایی که مدام نباید توضیح بدهم چرا بعد از تاریکی، کلید می اندازم به در. روزهایی که جور دیگری ست. روزهایی که پر شده از خاطرات تلخ و شیرین توی گذشته ها. یک روز ِ بارانی ِ خیلی سرد ِ یکی از روزهای ِ پاییز، نزدیک ِ غروب، توی ِ خیابان های ِ شهر پاهایم را می گذاشتم روی جدول پیاده رو. همان روزی که تا آخرین قطره زیر باران ماندم. همان روزی که لج کردم با خودم و همه چیز. از همان روز بود که تب کردن و سرما خوردن شد جزء ای از زندگی َم. حالا دارد دوباره شروع می شود. تمام پولهایم را می دهم بابت ِ بستنی ِ های نزدیک غروب. قدم می زنم تمام پیاده رو های شهر را تا یکی شدن با خود ِ تاریکی و بستنی می خورم زیر ِ باران. تا صدایم گرفته تر شود. تا نوک انگشتانم از شدت سرما سرخ شود. تا وقتی که مردم فرار کنند از قطره های درشت باران و بگردند دنبال سر پناهی و من از وسط خیابان رد شوم و مدام عطسه کنم. تا وقتی که می رسم خانه تمام لباس هایم غرق ِ باران شده. تا وقتی بنشینم لب پله ها بعد یکی بیاید زل بزند توی چشمان تب زده ام و عطسه کنم جلوی چشمانش و او تنها لبخند بزند. پاییز آدم دیگری می شوم. ساکت تر. خیلی ساکت تر. همیشه تب دار. شب و روزش می گذرد برای من با خواندن ِ شعری درون ِ دلم با صدای گرفته. هر چه صدایم گرفته تر شود بیشتر ذوق می کنم. توی اتوبوس. توی خیابان. زیر بید مجنون ها. زیر نگاه ِ یک وری ِ یاس ها. روی پله ها. لب ِ پشت ِ بام. کنار ِ نگاه ِ پر از لبخند ِ ماه. کنار ِ نگاه ِ عجیب ِ کسی درون ِ یک قاب ِ عکس، شعر می خوانم با چشمانی لبریز از تب، با صدایی که هر لحظه گرفته تر می شود و عطسه می کنم تمام ِ پاییز را  .

 


+ 1:10 عصر نویسنده غزل ِ صداقت | نظر
دریافت کد گوشه نما