سلام...
زيبا بود...:)
بهــــار آمده انگار نه انگار...
سلام غزل جون...
دلنوشته ي قشنگي بود...
ارديبهشتم بياد دلت يه چيز ديگه ميخواد.. مطمعنم....
ارديبهشتم نميتونه راضيت کنه آجي..
مث من! :(
خوش بحالت لااقل تو ميدوني جيرو دوست داري!
اما من چي ...............................................................
خودمم نمدونم چي رو دوست دارم.
ب قول گروس:
و در من فرياد درختي است خسته از ميوه هاي تکراري..............
بهش بگو ي خورده ديگه صبر کنه . . .هرچند فک کنم دلت هم ارديبهشت ميخواد. . .هم نميخواد. . . .
فقط بارون باشه و بوي خاک....
من باشم و تو.....
تو نه ها! تــــــــو:دي
حالا چرا ارديبهشت؟؟؟:)))